درس هشتم- اصطلاحات حدیثی (۲)

اصطلاحات دیگر

در درس پیش با برخی از اصطلاحات علم درایه آشنا شدید؛ در این درس نیز برآنیم با برخی اصطلاحات دیگر که اختصاص به متن، کتاب‌های روایی و… دارند، آشنا شوید.

اصطلاحات ناظر به متن حدیث

نَصّ: هرگاه معنای روایت به گونه‌ای باشد که به غیر آن معنا، معنای دیگری نتوان برای آن تصور کرد، به آن روایت نص می‌گویند.[۱]

ظاهر: روایتی را گویند که معنای آن همانند نص آشکار نیست، بلکه چند معنا را می‌توان برای آن روایت بیان نمود ولیکن یکی از معانی نسبت به معانی دیگر جلوه گری خاص دارد و با موازین دین و عقل هماهنگ‌تر است.

مُشْکِل: حدیثی را گویند که علیرغم مشخص بودن معنای آن،  دارای مطالب پیچیده‌ای است که تنها صاحبان علم و متخصصان، قادر به فهمیدن آن هستند.

بسیاری از احادیث در باب توحید و صفات الهی از این گونه مواردند.

غَریب لفظی: حدیثی را گویند که در آن، واژه‌هایی است که معنای آنها به علت کمی استفاده از آن لغت در گفتار، نامشخص است.[۲]

مَقْبول: حدیثی را گویند که علما، بدون توجه به صحیح و یا ضعیف بودن سند روایت، آن را قبول کرده و به آن عمل نموده‌اند.[۳]

جدای از آن اگر سند روایتی صحیح بود و علما به آن عمل کرده باشند به آن حدیث مُعْتَبَر می‌گویند.

مَطْروح: روایتی را گویند که متن آن مخالف دلیل قطعی (اعم از عقل و سنت و تاریخ مسلم و…) بوده و محتوای آن قابل توجیه هم نیست.[۴]

اصطلاحات ناظر به انواع کتاب

اَصْل: مجموعه‌ای از روایات که راوی آن را بدون واسطه، از معصوم۷ شنیده است.[۵]

کتاب: مجموعه‌ای است از روایت‌هایی که نویسنده آن، تمامی آن روایات را خود از معصوم۷ نشنیده، بلکه دیگران برای او نقل کرده‌اند.

مُسْتَدرک: به کتاب حدیثی‌ای گویند که نویسنده آن تلاش خویش را در جهت تکمیل کردن کتاب حدیثی فرد دیگری داشته و کتاب خویش را به همان سبک و روشی نوشته است که مدّنظر صاحب آن کتاب اصلی است.

هدف مستدرک نویس، تکمیل اطلاعات برای خوانندگان در همان زمینه علمی است. [۶]

مُسْنَد: مجموعه حدیثی را گویند که همّت مؤلف بر آن است تا روایات را بر اساس نام راویانی که جزء صحابه محسوب می‌شوند، دسته بندی کرده و در کتابی قرار دهد.

سُنَن: مجموعه حدیثی را گویند که روایات آن بر اساس موضوعی خاص جمع آوری شده است. مانند: سنن النّبی، که مجموعه‌ای است از اعمال مستحبی که پیامبر۹ آنها را انجام می‌دادند.

نوادر: هر کتاب حدیثی را گویند که اگر چه روایات آن اندک است ولیکن دارای موضوعات متعددی است و نمی‌توان نام خاصی را برای تمامی آنها اختصاص داد. [۷]

جامع: به مجموعه حدیثی گویند که تمامی موضوعات فقهی را در خود جمع کرده است، خواه موضوعات فقهی را نیز شامل باشد، همچون کافی و بحارالانوار و خواه فاقد آن باشد مثل «کتاب من لایحضره الفقیه».[۸]

امالی (مجالس): به کتابی گفته می‌شود که شیخ، احادیث آن را در مجالس متعدد بیان نموده و شاگردان ایشان در جلسه، آن را نوشته‌اند. مانند: امالی شیخ مفید، امالی شیخ صدوق.

در این نوع نوشته، نویسنده با ذکر تاریخ و بیان مکان جلسه، به ذکر احادیثی که استادش املاء نموده، می‌پردازد و نام استاد را بر امالی خویش می‌گذارد.

اصطلاحات ناظر به شیوه‌های انتقال حدیث

منظور از این دسته اصطلاحات، اصطلاحاتی است که راوی با این سبک احادیث را از شیخ خود گرفته و برای دیگران نقل کرده است.

عالمان حدیثی، ۸ شیوه برای انتقال حدیث بیان کرده‌اند که عبارتند از: سماع، کتابت، قرائت بر شیخ، اعلام، مُناوله، قرائت، وصیّت، وِجاده.

در این قسمت به بیان برخی از این اصطلاحات که بیشترین کاربرد را دارند می‌پردازیم:

سَماع (شنیدن): در این شیوه، راوی، خود از شیخ و استاد حدیث، روایت را می‌شنود و برای دیگران نقل می‌نماید.

این نوع از شیوه انتقال حدیث، عالی‌ترین نوع میان شیوه‌های دیگر است.

قرائت بر شیخ: در این حالت برعکس حالت اول عمل می‌شود. بدین معنا که راوی، حدیثی را برای شیخ نقل می‌کند و شیخ آن را گوش می‌دهد و پس از این عمل، آن حدیث را تأیید و یا رد می‌کند.

اِجازه: در نقل حدیث، اجازه بدین معناست که شیخ، به راوی اجازه می‌دهد تا شنیده‌ها و یا کتاب روایی شیخ را نقل کند. [۹]

کتابت: آن است که شیخ برای راوی، حدیث را بنویسد و یا به یکی از اطرافیان خویش دستور به نوشتن آن حدیث برای راوی بدهد و در آخرِ آن حدیث، تأییدیه خویش را بنویسد. [۱۰]

غالباً این نوع نوشته با عبارتی همچون: کتبت الیّ فلان همراه است.[۱۱]

وصیّت: اگر شیخ در هنگام مسافرت و یا مرگ خویش به شخصی سفارش کند که کتاب روایی او را برای دیگران روایت کند از طریق وصیت عمل نموده است.

نکته آخر:

در پایان بحث لازم است به دو نکته اساسی اشاره شود :

o     اولین نکته) شرایط نقل روایت

اگر راوی بخواهد حدیثی را از کس دیگری نقل کند، باید به سه مورد توجه نماید تا حدیث او مورد پذیرش قرار بگیرد.

۱. ذکر سند روایت: سند روایت به مانند سند خانه‌ای می‌ماند که باعث اعتبار بخشی ویژه‌ای به آن می‌شود.

بدین معنا که او را از شبهه ساختگی بودن خارج نماید.

امر سند نویسی برای احادیث، مطلبی است که از سوی خود معصومین: سفارش شده و این مورد از ویژگی‌های مسلمانان است.[۱۲]

شیخ کلینی; در کتاب اصول کافی خویش اینگونه آورده است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) :

إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَإِنْ کَانَ حَقّاً فَلَکُمْ وَ إِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ.[۱۳]

۲. ذکر اصل روایت: آنچه برای یک مُحدّث مهم است این می‌باشد که راوی باید همان الفاظ معصوم۷ را نقل کند و از اضافه نمودن الفاظ به آن خودداری نماید.

اگر چه معصومین: با شرایطی نقل به معنا را اجازه داده‌اند.

۳. ذکر کامل روایت: اصل آن است که راوی، آن حدیث را به طور کامل و به دور از تکه تکه کردن آن نقل نماید.

برخی برآنند که تقطیع حدیث ممنوع است و در مقابل ایشان، برخی دیگر آن را به طور مطلق جایز می‌دانند و قائلند اگر تقطیع بر دلالت حدیث آسیب نرساند، این امر مشکل ندارد ولی آنچه به نظر می‌رسد، این است که نظر دوم پسندیده‌تر است.

o     دومین نکته) شرایط پذیرش روایت

علمای دین برای پذیرش روایت یک راوی، چند صفت را در راوی شرط می‌دانند:

۱) مسلمان باشد.[۱۴]                     ۲) بالغ باشد.

۳) در زمان نقل روایت عاقل باشد. ۴) معتقد به امامت امامان معصوم۷ باشد.[۱۵]

۵) عادل بودن راوی.[۱۶]

[۱]. نمونه: الْعُیُونُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْجِعَابِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِیمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ (علیه السلام)  قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): الِاثْنَانِ فَمَا فَوْقَهُمَا جَمَاعَه.(بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۷۲، ح ۲۳)

معنای این حدیث این است که جماعت با دو نفر نیز برپا می‌شود.

[۲]. «علم غریب الحدیث»، که شاخه ای از فقه الحدیث است ،‌عهده دار بحث از همین نوع حدیث می‌باشد و کتاب‌های تالیف شده در این باب را غریب الحدیث می‌نامند.

[۳]. نمونه: حدیثی که به عنوان مقبوله عمربن حنظله معروف است نمونه ای از این مورد است.

[۴]. اهل سنت، مطروح را به گونه ای دیگر تعریف کرده و آن را درجه ای پایین‌تر از ضعیف و بالاتر از موضوع قرار داده‌اند. (سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج ۱، ص ۲۹۶)

[۵]. برای اصول اربعمائه چند ویژگی را می‌توان شمرد:

تمامی نویسندگان این اصول هم عصر با ائمه معصومین (علیهم السلام) بوده‌اند.

در اصول ترتیب موضوعی وجود ندارد مگر در برخی از این اصول همچون اصل صلاه نوشته حریز بن عبدالله.

داشتن اصل سبب مدح صاحب اوست. «له اصل »، «له کتاب»

اگر حدیثی با ویژگی‌های خاصی در اصلی آمده بود نزد قدما (علما تا قرن هفتم) آن حدیث صحیح شمرده می‌شد.

احادیث اصول بدون واسطه و یا با واسطه کم از معصوم نقل شده است. حداکثر واسطه، بدون راوی و معصوم، دو نفر می‌تواند باشد.

.[۶] به عنوان نمونه می‌توان به کتاب مستدرک الوسایل نوشته میرزا حسین نوری اشاره نمود که روایاتی را که شیخ حر عاملی در کتاب وسایل الشیعه خویش ذکر ننموده است، ایشان در کتاب خویش آورده است.

[۷]. نمونه آن نوادر الحکمه نوشته محمد بن احمد یحیی است.

[۸]. در نگاه اهل سنت کتابی جامع است که شامل تمام ابواب هشت گانه حدیث باشد. این ابواب عبارتند از: عقاید – احکام – رِقاق – خوردن و آشامیدن – تفسیر، تاریخ و سیره- شمایل – فتن – مناقب و مثالب.

[۹]. این سنت در قدیم در بین علمای حدیث رسم بود ولیکن پس از پدید آمدن جوامع روایی، این امر دیگر مرسوم نیست و اگر هم برخی از علما از اساتید خویش در نقل احادیث اجازه می‌گرفتند از باب تبرک و تیمن است.

[۱۰]. برخی برآنند که بعد از سماع، این نوع از تحمل حدیث، اعتبار بیشتری دارد.

[۱۱]. علی نصیری، ص ۱۹۷

[۱۲]. همان، ص ۱۹۹

[۱۳]. اصول کافی، ج ۱، ص ۵۲

[۱۴]. شهید ثانی این عقیده را دارد که اگر راوی حدیثی را در زمان کفرش شنیده باشد ولیکن در زمان اسلام آن را نقل کند، حدیث او پذیرفته می‌شود. (الرعایه فی علم الدرایه، ص ۱۸۱)

[۱۵]. برخی از علمای حدیث این شرط را نپذیرفته‌اند. شیخ طوسی برآنست که اگر غیر امامی حدیثی را نقل کند و مخالف روایت شیعه نباشد ،‌مورد قبول است.

[۱۶]. عدالت به معنای پرهیز از گناهان کبیره و عدم اصرار بر گناهان صغیره است. در اینجا هم شیخ طوسی و برخی دیگر، عدالت را شرط راوی نمی‌دانند و تنها اطمینان بر صدور روایت از معصوم را کافی می‌دانند.

همچنین ببینید

وظایف مسلمانان

وظایف مسلمانان از نگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)

هر انسانی چه در ارتباط با خود و چه در ارتباطات میان فردی و گروهی، دارای وظایفی است که باید آن وظایف را به درستی بشناسد و خود را در عمل به آن‌ها ملزم بداند. از این‌رو انسان‌هایی که در پی شناخت وظایف خود نیستند، از سوی جامعه‌هایی که در آن زندگی می‌کنند؛ مورد توبیخ قرار می‌گیرند. پیروی از دین مانند هر مکتبی، وظایفی را بر دوش انسان می‌گذارد. از همین‌رو هر فرد مسلمان و جامعه‌ای که اسلام را به عنوان دین خود برگزیده‌اند، غیر از وظایفی که عقل به آن حکم می‌کند، وظایف دیگری نیز دارند که این وظایف با مراجعه به متون دینی اعم از قرآن کریم و متون حدیثی به دست می‌آید. این نوشتار به دنبال بیان وظایف مسلمانان از نگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که می‌توان آن را در خطبه فدکیه  و دیگر احادیثی که از ایشان به دست رسیده است، استخراج کرد. هدف از شناخت این وظایف در گام اول و عمل به آن‌ها در گام بعدی، جلوگیری از انحرافاتی است که ممکن است در جامعه اسلامی رخ دهد و آن فرد و جامعه را از مسیر هدایت دور کند. بر همین اساس، در این نوشتار به برخی از وظایفی که از احادیث حضرت زهرا(سلام الله علیها) استخراج شده است، پرداخته می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.