حق فرزند در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)

فرزند صالح، گلی است از گلهای بهشت. 

مقدمه

فرزند، ثمره ازدواج و تشکیل خانواده است. بر اساس آموزه های دینی، یکی از مهم ترین کارکردهای خانواده، تولید مثل و فرزندآوری است.
در احادیث نقل شده از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مسلمانان به ازدواج و تولید نسل تشویق و ترغیب شده اند، بدین گونه که آن را اساس مباهات پیامبر (صلی الله علیه و آله) برا امت های دیگر دانسته شده است: «ازدواج کنید، که من به زیادی جمعیت شما مسلمانان بر ملت های دیگر، افتخار می کنم».[۱]

در روایات دیگر نیز مسلمانان را به تولید مثل تشویق و توصیه می شود که روزی آن ها دست خداست و ترسی از رزق و روزی ایشان را ندارد. شخصی به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشت که من از پنج سال پیش، از بچه دار شدن خودداری می نمودم؛ چرا که همسرم داشتن بچه را خوش نمی دارد و می گوید: به دلیل اینکه درآمد خوبی نداریم، تربیت و بزرگ کردن آنان برای من دشوار است. پس صلاح کار چیست؟ و نظر شما چیست؟ امام (علیه السلام) برای او نوشتند بچه دار شوید، و بدانید که خداوند آنها را روزی می دهد.[۲]

در قرآن کریم نیز فرزندآوری به عنوان یک امر مطلوب بیان شده است. اصل وجود فرزند در قرآن کریم به عنوان نعمت الهی محسوب شده است. در آیه ۷۲ سوره نحل، خدای متعال می فرماید: «وَاللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَهً وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ؛ خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد و از چیزهاى پاکیزه به شما روزى بخشید آیا [باز هم] به باطل ایمان می‌‏آورند و به نعمت خدا کفر می‌‏ورزند.»

در آیه ۴۶ سوره کهف از فرزند به عنوان زینت زندگی دنیا نام برده شده است: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا؛ مال و پسران زیور زندگى دنیایند و نیکی‌هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.» این دو آیه بخشی از آیات قرآن کریم است که به این موضوع پرداخته است.

با بیانی که گذشت، می توان این نکته را از آموزه های دینی به دست آورد که فرزند یکی از ارکان خانواده و فرزندآوری مطلوب دین است.

حال که فرزند، یکی از ارکان خانواده دانسته شده است، اعضای خانواده (زن و پدر) نسبت به او تکالیفی دارند که در رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) از آن به حق فرزند نام برده شده است.  

حق فرزند

وَ اَمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّهُ مِنْکَ (و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست)
برای اینکه انسان به درستی حق فرزند را ادا کند نیاز به دانستن یک امر هست و آن این است که بداند، فرزند از اوست. اینکه انسان، فرزند را از خودش بداند، به همان اندازه که از خود مراقبت می کند، از او نیز مراقبت خواهد کرد. اگر او بداند که فرزند، چیزی بیشتر از خودش نیست. همان استعدادهایی که خود دارد، ممکن است فرزند داشته باشد، نه بیشتر از آن.

برخی از افراد توقعاتی که از فرزندان خود دارند چیزی بیشتر از استعدادهای ایشان است. برای اینکه سطح توقع از فرزند دانسته شود، می توان استعدادهای خود را سنجید. فرزند، عصاره پدر و مادر است. نمی توان چیزی را که استعداد آن را ندارید، از فرزند بخواهید. هر آنچه والدین هستند، همان با کمی بیشتر و کمتر را می توان در فرزند دید، نه فراتر از آن.

با این بیان دو سخن از این بخش از روایت به دست آمد:

  1. فرزند را همچون خود بدان که همان رسیدگی هایی را که برای خود می کنی در مورد فرزند هم همان رسیدگی ها را داشته باشد.
  2. فرزندت همان است که تو هستی. نه خیلی بیشتر نه خیلی کمتر. پس سطح توقعات را به همان اندازه ای که خود هستی از فرزند بخواه.

وَ مُضَافٌ إِلَیْکَ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ (و تمامی خوبی ها و بدی های او در دنیا به تو نسبت داده می شود)
 نگاه انسان، به فرزند باید به اینگونه باشد که پرونده اعمال او را، پرونده اعمال خود بداند. هر آنچه از خوبی ها در پرونده فرزند ثبت شود، پدر و مادر در آن شریک هستند و هر چه از بدی ها، آن پرونده را سیاه کند، سیاهی آن دامن پرونده والدین را نیز در برخواهد گرفت.

با توصیفی که بیان شد، مشخص می شود که اگر انسان، دایره اعمال فرزند را دایره اعمال خویش بداند، خوبی های او را خوبی های خود و بدی های او را بدی های خود، بیشتر همت و تلاش در تربیت فرزند می کند. به راحتی فرزند را ترک نمی کند و او را بدون تربیت نخواهد گذاشت.

تربیت آن چیزی است که عصاره این کلام امام سجاد (علیه السلام) است. اگر می بینید امروزه والدینی پیدا می شوند که فرزند خویش را رها کرده اند و توجهی به تربیت او ندارند این است که اعتقاد ایشان به آخرت و پرونده اعمال کم شده است. مگر می شود انسان قیامتی را باور داشته باشد و به فکر پرونده اعمال خود و خانواده اش نباشد.

به همین خاطر هست که در قرآن کریم، خدای متعال مومنین را اینگونه سفارش می کند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ عَلَیها مَلائِکهٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردمان (گنهکار) و سنگ ها هستند، حفظ کنید. آتشی که بر آن فرشتگانی درشت خو و سخت گیر نگهبانند و خدا را در آنچه فرمانشان دهد، نافرمانی نکنند و آنچه را فرمان یابند انجام دهند.»[۳]

با نگاه به این آیه می توان فهمید که والدین نسبت به فرزند وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را دارند که بخشی از تربیت است. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) می خوانیم که راه حفظ خویشاوندان از آتش دوزخ، امر به معروف و نهی از منکراست که اگر قبول کردند، آنان را از آتش حفظ کرده ای و اگر نپذیرفتند، تو به وظیفه ات عمل کرده ای. «ان اطاعوک کنت قد وقیتهم و ان عصوک قد قضیت ما علیک»[۴]

وَ اَنَّکَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّیتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الْاَدَبِ (و تو مسئول تربیت نیکو)
اولین مربیان فرزند، والدین او هستند. تربیت اینگونه نیست که همیشه به طور مستقیم صورت گیرد، بلکه در برخی موارد، امر تربیت به طور غیر مستقیم صورت می گیرد. کودک بسیاری از موارد را از طریق مشاهده می آموزد.

یکی از نظریات مهم در یادگیری، «یادگیری مشاهده ای»[۵] توسط آلبرت بندورا [۶](۱۹۲۵) ی کانادایی مطرح شده است. آلبرت بندورا قائل بود مهمترین نوع یادگیری، یادگیری مشاهده ایست که در نظرات افراد دیگر همچون ثرندایک نیز در مورد آن سخن به میان آورده شده بود.[۷]

بندورا یادگیری مشاهده ای را شامل چهار فرآیند اصلی می داند که والدین در همه این مراحل به طور کامل دخیل می باشند: فرآیند توجه، فرآیند یادداری (یادسپاری)، فرآیند تولید رفتار، فرآیند انگیزش.

برای داشتن فرزندی صالح، والدین موظف هستند خود را در مقام مربی او بدانند. به گونه ای رفتار کنند که دوست دارند فرزندان ایشان نیز آنگونه رفتار کنند.

فرزندان به دقت والدین خود را رصد کرده و زیر دوربین های نظارتی خود قرار می دهند. از رفتارهای ایشان الگو گرفته و آنها را تقلید می کنند. فرزندان، در ابتدای کودکی معیار خوبی و بدی رفتار را پدر و مادر خود می دانند. به گونه ای اولین مربیان و معلمان زندگی انسان، پدر و مادر هستند و ایشان هستند که سنگ بنای انسان صالح یا فاجر را بنا می نهند.

در کتاب امثال دهخدا آمده است: « پسری در خردسالی تخم مرغی دزدیده و به مادر آورد. مادر او را بنواخت و کرده ی او را بسُتود. پسر چون به حد رشد و مردی رسید، شتری بدزدید. ماموران حاکم شهر او را بگرفتند و پادشاه امر به کشتن او فرمود. پسر، هنگام مرگ از دژخیم التماس دیدار مادر کرد تا وداع بازپسین به جای آرَد. مادر را بیاوردند، پسر به مادر گفت: آرزوی من آن است که زبان تو ببوسم. زال زبان بیرون کرد و پسر زبان او را از بن با دندان بکند و بگفت: تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود.»

شاید بتوان این داستان را نمونه ای از جایگاه والدین در امر تربیت دانست و سخن فراتر از این حرفهاست. انسان از دو راه تربیت می شود: وراثت و محیط. و تنها والدین هستند که در هر دوی اینها دخیل هستند.

نکته ای که باید بتوان توجه بیشتری کرد آن است که والدین باید زمینه تربیت نیکو را نیز در فرزند خود پدید آورند. یکی از این زمینه ها، کسب رزق حلال است. اهمیت کسب حلال در منابع اسلامی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است و سفارش شده است که انسان روزی خود و فرزندان خویش را از راه حلال به دست آورد. به عنوان نمونه در بعضی روایات بیان شده از سوی معصومان (علیهم السلام)، تلاش برای به دست آوردن روزی حلال را از شمشیر زدن در میدان جنگ سخت تر شمرده اند.[۸]

محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) در باره آیه «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»[۹] سؤال کرد و عرض کرد که مشارکت شیطان در اولاد به چه معناست؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: «مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ قَالَ وَ یَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ حَتَّی یُجَامِعُ فَیَکُونُ مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَهِ الرَّجُل؛یعنی هر مالی که از راه حرام به دست آید، شیطان در او شریک است. و اگر کسی اثرات این مال در وجودش باشد و همبستر شود، در نطفه به وجود آمده نیز شیطان شریک است.»[۱۰]

حضرت آیت الله مظاهری در مورد لقمه حلال اینگونه می فرمایند: «غذای حلال در آن وقت (انعقاد نطفه) تأثیر عجیبی روی بچه دارد چنانچه غذای حرام در شقاوت اولاد تأثیر عجیبی دارد… غذای حرام، مال حرام، از هر آتشی بدتر است اگر نطفه بچه منعقد شود از غذای حرام رستگار شدن او کاری است بس مشکل.»[۱۱]

وَ الدَّلَالَهِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (راهنمایی او به سوی پروردگارش)
مهمترین وظیفه والدین در مورد کودک، همین راهنمایی فرزندان به سوی خدای متعال است. امروزه دنیای مدرن باعث شده است که والدین دو خطا را انجام دهند: نخست آنکه برای امر تربیت، متولی دیگری را جایگزین خود کرده اند. چه بسیار والدینی که فرزند خردسال خود را صبح در مهدکودک می گذارند و به دنبال کار و کسب خود می روند و توجهی به نیازهای عاطفی او ندارند. و دوم اینکه موفقیت را هدف قرار داده اند نه سعادت و هدایت را. آن هم موفقیت های صرفاً تحصیلی و دانشگاه رفتند و  … در حالیکه این ها  همه در بهترین حالت، علت ناقصه برای رسیدن به سعادت است و خود هدف نیستند.

عزیزی درددل می کرد و می گفت:« اکثر پدر مادرانی که در خانه سالمندان زندگی خود را سپری می کنند، بچه هایشان تحصیل کرده و موقعیت اجتماعی خوبی دارند. کاش به جای دکتر و مهندس، انسان تربیت می کردیم.»

همه همت پدر و مادر باید این باشد که راه سعادت را به فرزند خویش بنمایانند، او را با خدای راستین، با بهترین شیوه ها آشنا کنند، احکام دین را به ایشان بیاموزند و …

در برخی از روایات، یکی از حقوقی که فرزند بر والدین خویش دارد این است که قرآن را به او بیاموزند.[۱۲]

وَ الْمَعُونَهِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ[۱۳] (و کمک کار او در عبادت خدایی)
والدین باید زمینه عبادت خدای متعال را در فرزندان مهیا کنند. در قرآن کریم آمده است: «و أمر أهلک بالصلاه و اصطبر علیها لا نسئلک رزقا نحن نرزقک و العاقبه للتقوی؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر ادای آن شکیبا باش! از تو روزی نمی خواهیم (بلکه) ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک برای تقواست.»[۱۴]

بر اساس برخی روایات، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از نزول این آیه، مدت چهل روز و برخی دیگر شش ماه، هنگام نماز، مقابل در خانه علی و زهرا (علیهما السلام) می آمدند و می فرمودند: «السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته»؛ آن گاه دست های خود را می گشودند و دو طرف در خانه را می گرفتند و می فرمودند: «الصلاه الصلاه یرحمکم الله؛ نماز! نماز! خدا شما را رحمت کند»؛ سپس آیه تطهیر را قرائت می کردند و به طرف مسجد می رفتند.[۱۵]

کمک کردن به فرزند در امر عبادت خدا، گاه به این است که شناخت کافی و لازم را در مورد امور عبادی به او بدهید. بیان کنید که نماز، روزه و … چه فواید دنیوی و اخروی برای او دارد و در مرحله بعد یاری رساندن در اجرای اعمال عبادی است. با او به مسجد بروند، او را با نماز جمعه مانوس کنند، در امر روزه گرفتن او را با تغذیه درست و استراحت مناسب یاری دهند و …

فَاعْمَلْ فِی اَمْرِهِ (پس با او به گونه ای رفتار کن که)  
فراز پایانی، به همان سخن ابتدایی حضرت (علیه السلام) بر می گردد و آن این است «وَ مُضَافٌ إِلَیْکَ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ». انسانی که می خواهد پرونده سفید و عاری از گناه داشته باشد، صرفاً به این نیست که دامن خود را گناهان دور کند بلکه لازم است هر آنچه زمینه ساز اعمال نیک هست را برای فرزندان مهیا کرده و ایشان را از بدی ها دور کند.

عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ اَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْاِحْسَانِ إِلَیْهِ (می دانی با احسان کردن به او پاداش خواهی دید)

مُعَاقَبٌ عَلَى الْاِسَاءَهِ اِلَیْهِ. (و با بدی به او نیز کیفر خواهی دید)[۱۶]

پی نوشت:

[۱] . قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: تَزَوَّجُوا فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ غَداً فِی الْقِیَامَهِ حَتَّى إِنَّ السِّقْطَ یَجِی‏ءُ مُحْبَنْطِئاً عَلَى بَابِ الْجَنَّهِ- فَیُقَالُ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّهَ- فَیَقُولُ لَا حَتَّى یَدْخُلَ أَبَوَایَ الْجَنَّهَ قَبْلِی. (محمدبن حسنحر عاملی، وسایل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۴)

[۲] . همان، ج ۱۵، ص۹۹.

[۳] . سوره تحریم، آیه ۶.

[۴] . تفسیر نور الثقلین.، ذیل آیه.

[۵] . Observational learning

[۶] . Albert Bandora

[۷] . حسین زارع، روان شناسی یادگیری، تهران: دانشگاه پیام نور، سیزدهم، ۱۳۹۲، ص ۱۲۳.

[۸] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، نشر سازمان تبلیغات، ۱۴۱۶، ج۲، ص ۵۰۹، حدیث شماره ۴۲۹۳.

[۹] . سوره اسراء، آیه ۶۴.

[۱۰] . بحارالأنوار، ج۵۷، ص۳۴۲. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۹.

[۱۱] . حسین مظاهری، تربیت فرزند از نظر اسلام، قم: انتشارات ام ابیها، ۱۳۷۸، ص ۴۳ و ۵۰.

[۱۲] . نهج البلاغه، کلمات قصار، ش ۳۳۹.

[۱۳] .  ]من لا یحضره الفقیه : الْمَعُونَهِ عَلَى طَاعَتِهِ [

[۱۴] . سوره طه ، آیه ۱۳۲

[۱۵] . محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج٣۵، ص ۲۰۷.

[۱۶] .علی بن الحسین(علیهما السلام)، رساله حقوق امام سجاد(علیه السلام)، مترجم: محمدحسین افشاری، قم: نشر مشهور، اول، ۱۳۸۸، ص ۶۰.

نویسنده: محمدحسین افشاری

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.